زينت هاي پوشالي
خانه اي كه روزي زندگي در آن جريان داشته ،حتي رده دودهاي شومينه بر ديوارش باقيست.
حالا مكان بازي دختركان شده است. دختركاني كه تاديدند ميخواهم از ايشان عكسي بگيرم فرار كردند.
آرزوهاي يكي روي ويرانه زندگي ديگري ساخته ميشود.چقدر دلگيراست.
زماني بانوي خانه آنقدر باسليقه بوده، كه غبار روي لوازمش ننشيندحالا كجاست ؟؟تا خروار ها خاك را ببيند.
جاي دور نميروم همين چند روز پيش بود، كه وسايل خانه عزيز جان تقسيم شد.
به هريك از آنها كه نگاه ميكردم، خاطرات يك به يك
از جلوي چشمانم رد ميشد. تمام آن زحماتي كه براي خريد و نگهداري شان مي كشيد. تصوير مادرم قلب مرا به آتش كشيد، طفلك به خاطر من بغض خود را فرو ميبرد. نگاه هايش
را مي دزديد.
من هم منتظر تلنگري بودم، تا هق هق گريه را آغاز كنم.
شادي ديگران از برداشتن يادگاري ها قلبم را به درد آورد. چون آنها با تو برايمان با ارزش بود.
خانه خالي ميشود، تا براي فروش آماده شود.
صاحب جديد قرار است، ساختماني چندين طبقه را بسازد. خالي شدن خانه قصر زيباي خاطرات شيرينم را منهدم كرد.
اينست حكايت دنيا.
سوره الكهف
“الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا [46] دارايى و فرزند پيرايههاى اين زندگانى دنياست و كردارهاى نيك كه همواره بر جاى مىمانند نزد پروردگارت بهتر و اميد بستن به آنها نيكوتر است".
فرم در حال بارگذاری ...