دنده شیش!
آقای فروغی می گفت وقتی جواب سوالی رو بلد نبودید؛ جواب ندهید فقط یک کلمه بگویید: ” نمیدانم!” و خودش هم همیشه همینجوری برخورد می کرد. چندین بار پیش آمده سوالی ازش پرسیدم که جوابش را نمی دانسته؛ به جای پر حرفی، یک کلمه “نمیدانم” گفته و خلاص! برخلاف من که بعضی وقتها به جای گفتن نمیدانم، دنده شش رفتم و شرمنده شدم.
تازه آیین نامه را قبول شده بودم و باید می رفتم دست فرمان. سوار ماشین آموزشگاه شدیم. پرسید:” تا حالا رانندگی کردی؟” گفتم:” نه، فقط چندبار سعی کردم از شوهرم یاد بگیرم که …”
_آهااا خیلی خب! این، دنده است؛ میدونی که؟!" و ادامه داد:” این دنده چنده؟”
در حالیکه با چشم، انگشت اشاره اش را که روی شماره های دنده جا به جا می شد؛ دنبال می کردم، گفتم:"یک”
_این؟
_دو
_این؟
_سه
او می پرسید و من سریع جواب می دادم.
_این؟
_چهار
_این؟
_پنج
_این؟
_شیش!
خنده امانش نداد. همینطور که سعی می کرد جلو خنده اش را بگیرد، جوریکه من خیلی ضایع نشوم؛ گفت:"دنده شیش نداریم؛ این دنده عقبه!”
سوتی بدی بود. حسابی خراب کرده بودم با این حال نمی شد نخندم. خودم را جمع و جور کردم و خجالت زده گفتم:” گفتم که چیزی از ماشین و رانندگی نمیدونم. به هرحال، اینطور که بوش میاد تا یه مدت سوژه ی خنده تونم. شما راحت باشید!” اما دیگر چه فایده؟! کاش قبل از جواب دادن، یک کم فکر می کردم و به جای دنده شش رفتن، ترمز میگرفتم!
نظر از: یااباعبدالله الحسین (ع) [عضو]
راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر
مرا می خواندی…..
فرم در حال بارگذاری ...