هدیه ای به نام بهار
زمین تشنه می شود و برای سیراب کردن خود، دنبال آب است؛ اما او را نمی یابد پس دست به دامان آسمان می شود و از او طلب آب می کند، آسمان با دیدن پوست خشکیده و چروکیده زمین دلش به رحم می آید و دست مهربان خود را بر سر او می کشد و او را سیراب می کند…
زمین با ولع تمام آب را می نوشد بدون آن که یه قطره از آن را هدربدهد پس از سیراب شدن برای قدر دانی از آسمان، بهار دخترک خود را به او هدیه می دهد و چه زیبا دختر ی است بهار که تمام معلومات مادرش را به خوبی یاد گرفته بود و آن ها را به رخ می کشاند؛
آسمان، مانند یک پدر آغوش خود را برای دخترک از راه رسیده باز می کند و او را با خود همراه می کند…
✍️به قلم : زینب ممبنی
#عکاسی_خودم
فرم در حال بارگذاری ...