ارسال شده در 26ام شهریور, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
سوم محرم بود، سفرهی روضهی خانگی مادرم پهن بود و مداح روضه میخواند. دلم که شکست، نذر کردم. حضرت رقیه را واسطه کردم، تا برات کربلایم را از پدر بزرگوارش بگیرد. میگویند دستانش کوچک است، اما گرههای بزرگ را باز میکند. برای من هم، همین شد یک هفته بعد، ور… بیشتر »