بسم رب الحسین یکی از پنجشنبههای تیرماه بود و پسرها از بعد از ظهرش، لباسهای بیرونشان را پوشیده بودند و هر پنج دقیقه دور خانه میچرخیدند و میآمدند کنارم میپرسیدند: « مامان ؛ بابا کی میرسه خونه؟» آن قدر این سوال را پرسیدند که کلافهام… بیشتر »
کلید واژه: "اربعین"
ارسال شده در 15ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین کربلا در بین راه اگر خسته شدید و یا کودکتان اجازه پیادهروی به شما نمیداد میتوانید از کنار جاده، ماشین سوار بشوید.سعی کنید در مسیر پیادهروی، قبل نماز مغرب در یک موکب ساکن بشوید، زیرا ازدحام زیاد است و موکبها به سرعت پُر میشود.… بیشتر »
ارسال شده در 11ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین آغاز پیاده روی از قبرستان وادیالسلام پیاده روی را آغاز کردیم. ساعت 10 صبح بود و هوا گرم. بعد از قبرستان، 100 عمود، در کوچه پس کوچههای نجف وجود دارد، تا اینکه به عمودهای اصلی برسید. پیاده روی در خیابان و کوچههایی که گوشه به گوشه… بیشتر »
ارسال شده در 7ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین نجف به نجف رسیدیم. از قبرستان وادیالسلام عبور کردیم تا به حرم برسیم. گنبد طلایی حرم از دور دیده میشد. موکبهایی برای پذیرایی زوار در حال خدمت بود. بعد از بازرسی وارد حرم شدیم. گوشیهارا به امانت دادیم. با کولهپشتیها، راهی صحن حض… بیشتر »
ارسال شده در 6ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین سامرا کالسکه را بعد از جمع کردن یا بالای ون میگذاشتند یا باید کنار خودمان نگه میداشتیم. که مسوولیت این کار با برادرانم بود. ونها تا دو سال پیش سر جاده اصلی به علت ازدحام و ترافیک مسافرهارا پیاده میکردند. اما از سال گذشته دیگر تا ج… بیشتر »
ارسال شده در 3ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین کاظمین نزدیک اذان مغرب به کاظمین رسیدیم. از دو ایستگاه بازرسی عبور کردیم. کوله پشتیها بازرسی شد. وارد خیابان اصلی حرم شدیم. بازارهای مختلف دور تا دور حرم وجود دارد، البته قیمتهایشان سر به فلک میکشد. کاظمین هم مثل سایر حرمهاست و… بیشتر »
ارسال شده در 2ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
#تجربه_نگاری_اربعین مرز و خروج از کشور روز موعود فرارسید. 10 روز قبل از اربعین حسینی، از کرج به سمت مرز مهران راه افتادیم. سال اول با ماشین شخصی و سال دوم با اتوبوس به مرز رفتیم. مسیر و رفت و آمدها بدون هیچ مشکلی بود. نزدیک مرز به خاطر پارکینگ ها ترافیک… بیشتر »
ارسال شده در 29ام شهریور, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
دفترچه ای تهیه کردم و وسایل مورد نیاز را یادداشت کردم. اولین چیزی که یادداشت کردم یک کالسکه بود. سال اولی که قصد سفر داشتم تجربهام کمتر بود و یک کالسکه کوچک تهیه کردم تا در پیاده روی دست و پایم را نگیرد. اما در هنگام پیاده روی، آنچه که حدس میزدم اشتباه… بیشتر »
ارسال شده در 26ام شهریور, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
سوم محرم بود، سفرهی روضهی خانگی مادرم پهن بود و مداح روضه میخواند. دلم که شکست، نذر کردم. حضرت رقیه را واسطه کردم، تا برات کربلایم را از پدر بزرگوارش بگیرد. میگویند دستانش کوچک است، اما گرههای بزرگ را باز میکند. برای من هم، همین شد یک هفته بعد، ور… بیشتر »
ارسال شده در 26ام شهریور, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین
بعد از سالها انتظار بالاخره من هم به آرزویم رسیدم. باورم نمیشد، انگار هنوز خواب میدیدم، اما نه! اینبار با چشمانم، نظارهگرِ گنبد زیبایِ ارباب شدهام. سر دخترکم به رویشانهام است و با چشمانش جمعیت را دنبال میکند. با نفسی که میکشم، یکباره خستگی 3رو… بیشتر »