تجربه نگاری اربعین "کاظمین"
نزدیک اذان مغرب به کاظمین رسیدیم. از دو ایستگاه بازرسی عبور کردیم. کوله پشتیها بازرسی شد. وارد خیابان اصلی حرم شدیم. بازارهای مختلف دور تا دور حرم وجود دارد، البته قیمتهایشان سر به فلک میکشد.
کاظمین هم مثل سایر حرمهاست و نمیتوان چیزی با خود به داخل حرم برد. کولهها و گوشیهای همراهتان را، باید به امانات بدهید. اگر کودک همراه خود دارید خوراکی خشک فراموشتان نشود. یک نایلکس همراه خود داشته باشید تا کفشهایتان گم نشود.
حرم مطهر بزرگ و تمیز و زیبا بود. زینب با خوشحالی توی صحن بازی میکرد. از این آبخوری به آن آبخوری میدوید. زینب تازه بازیاش گرفته بود و من خسته بودم. اما سعی میکردم به زینب هم خوش بگذرد. پس طاقت خود را بالا ببرید.
حرم مطهر ساعت 12 شب بسته میشود و دوباره بعد از نماز صبح باز میشود.
در کاظمین موکبهای ایرانی بسیاری وجود دارد. اگر کودک همراه خود دارید باید از همان سر شب جای خود را قطعی کنید.
ما هر دفعه با چند خانواده دیگر به خانه اهالی منقطه رفتیم و مهمانشان شدیم. بستگی به زمان و افراد دارد. ما ساعت 12 با چند خانواده ایرانی راهی منزل میزبان شدیم. هوا تاریک و خنک بود.
خانه میزبان 2 طبقه بود و طبقه اول اقایان و طبقه دوم مخصوص بانوان بود. بسیار مهماننواز بودند. با اینکه سر شب شامخورده بودیم اما باز برایمان دلمههای برگ مو آوردند با یک ظرف پر از خیار که بویش فضای اتاق را پر کرده بود.
آب گرم برای استحمام و شست و شوی بچه فراهم بود. ما چون چنددفعه به این موردها برخورده بودیم، میدانستیم کجا زوار را به منزل میبرند. البته همیشه با چند خانواده ایرانی همراه میشدیم. “اسم منطقه و خیابان را به یاد ندارم، بیشتر همراه خانوادههای ایرانی که انها هم کودک همراه خود داشتند این مسائل را پیگیری میکردیم”
صبح بعد از نماز و صبحانه، بسمت گاراژ و خیابان اصلی رفتیم تا به سامرا برویم.
گاراژ خاصی ندارد، معمولا ونها کنار خیابون یا در مسیر مقصدشان را اعلام میکنند و سر قسمت با مسافران چانه میزنند.
همراه خود پول نقد داشته باشید اما در کیف یا جیبتان نگذارید. یک کیف کوچک یا جیب مخفی درست کنید تا در کشور غریب مشکلی برایتان پیش نیاید. عراقیها بیشتر 10هزار تومانی را میشناسند و قبول دارند.
مسافت کاظمین به سامرا 2 تا 3 ساعت فاصله است. اگر قصد دارید بروید سعی کنید با چند خانواده ایرانی همراه شوید. ما هم همیشه در کنار ونها با خانوادههای ایرانی آشنا میشدیم.گاهی هم با جمع زوار آقا که یکی دو تا خانم همراهشان بود ون کرایه میکردیم.
همراهان من، مادر، خواهر و دو برادرم بودند.
ادامه دارد…
قسمت شش
پ ن: عکس، کاظمین، اربعین 95. زینب 9 ماهه بود
به قلم:سیده مهتا میراحمدی
فرم در حال بارگذاری ...