تجربه نگاری اربعین " آغازه پیادهروی"
از قبرستان وادیالسلام پیاده روی را آغاز کردیم. ساعت 10 صبح بود و هوا گرم. بعد از قبرستان، 100 عمود، در کوچه پس کوچههای نجف وجود دارد، تا اینکه به عمودهای اصلی برسید. پیاده روی در خیابان و کوچههایی که گوشه به گوشهاش، دختربچههای قد و نیمقد با عطرهای کوچکشان قافلگیرت میکنند و یکدفعه عطر را روی چادرت میمالند و خوشآمد میگویند، شیرین است.
مردان و زنانی که برای امام حسین علیهالسلام از تمام داراییهایشان مایه میگذارند.
کمی این مسیر شلوغ است اما باز با این حال حرکت کالسکه سخت نیست. سعی کنید تا جایی که کودک خسته نشده نایستید.
به عمود اول رسیدیم. با شوق و ذوق گوشیام را از ته کولهام درآوردم و به خواهرم دادم و گفتم، عکس بگیرد تا وقتی دخترم بزرگ شد برایش از پیادهروی اربعین و صبوریاش حرف بزنم. بگویم که اولینقدمهای زندگیات را جایی برداشتی که کم از بهشت ندارد.
از عمود 1 تا 10 موکبهای زیادی در نزدیکی هم وجود دارد. این مسیر چون شروع پیادهروی و تجمع همه است، طبیعی ست که شلوغ باشد. شلوغیاش انقدر لذتبخش است که گفتنش هم شور و هیجانی در دلم راه انداخت. همه پشت سر هم در حال راه رفتن هستند و شوق زیارت دارند. انگار از همان عمود اول یک انرژی مضاعفی به بدنت تزریق میشود.
در مسیر پیادهروی اگر خواستید با هم قرار بگذارید و یا در عمود خاصی استراحت کنید، سعی کنید عمودهایی را انتخاب کنید که عددش رُند نباشد، چون خلوتتر است. عمودهایی که عدد رُند دادند همیشه شلوغ هستند.
در این پیاده روی شما با هیچ چیز سختی رو به رو نمیشوید. بلکه فقط موجی از عشاق را میبینید که همه با هم دم گرفتهاند و میگویند: کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میسپاریم…
ادامه دارد
قسمت هفت
پ ن: دوستان عزیزم ممنون از ابراز لطف همتون. من الان 2ساله که به خاطر دختر و پسرم همسرم اجازه نمیده که اربعین کربلا برم. من هم حسرتش توی دلمه چون اونی که بره از اونی که تا حالا نرفته داغ دلش بیشتره… چون یکبار رفته و دیده چقدر عظمت داره…
ان شالله سال بعد قسمت همه ما جاموندهها…
به قلم: سیده مهتا میراحمدی
فرم در حال بارگذاری ...