آخرین رمضان ...
#بهار_نوشت
ماه رمضان برایش جور دیگری بود، این یک ماه صفای دیگر داشت.
برای خانوادهاش این ماه همراه با دلهره و اضطراب بود، چون روش و عملش با همهی ماه رمضانهای دیگر تفاوت داشت. در مصلای خود به عبادت میپرداخت.
در اثر خبرهای شنیده و نشانههایی که خود میدانست و گاهی اظهار میکرد. ناراحتی و اضطراب درمیان خانواده و دوستانش پیدا شده بود.
چیزهای عجیبی میگفت.
در این ماه رمضان هر شب وقت افطار میهمان خانهی یکی از فرزندانش بود.
کمتر غذا میخورد. بچهها دلشان به حال پدر میسوخت. گاهی میپرسیدند:چرا اینقدر کم غذا میخوری؟
میفرمود:میخواهم خدای خود را در حالی ملاقات کنم که گرسنه باشم.
در حالی که انتظار میکشید، به آسمان نگاه میکرد.
میگفت:” حبیبم که به من خبرداده راست گفته نزدیکنزدیک است.”
تا شب موعود فرارسید.
او کسی نبود جز علیبن ابیطالب علیه السلام.
آخرین ماه رمضان را اینگونه گذراند.
پ.ن: ممکن است مرگ هرلحظه ما را در آغوش بگیرد.
شاید این آخرین ماه رمضان عمرمان باشد.
از خدا بخواهیم توفیق درک کامل این ماه را به ما بدهد.
#ادامه_دارد.
برگرفته از کتاب انسان کامل به قلم شهید مطهری
فرم در حال بارگذاری ...