شهر رنگي رنگي
#به_قلم_خودم
هوای دلنشین باغ قابل وصف نیست.نسیمي خنک که برگ درختان را نوازش میکند.
طیفی از رنگهای سبز درختان كه آرامش می بخشد. وقتی عطر گل محمدی با بوی پیچ امین الدوله مخلوط می شود، عطری بی نظیر میسازد. که در هیچ یک از عطر فروشی های معروف فرانسه یافت نمی شود.
باغچه را که آبپاشی میکنی،
از بوی نم خاک انگار دوباره زنده میشوی.
روح لطیف انسان گاهی از رنگهای مصنوعی خسته میشود، رنگی تازه میخواهد.آبی آسمانی که انتها ندارد.سفیدی ابرها که مثل پنبه های زده شده به آرامی حرکت میکنند.گلهایی زیبا و خوش آب و رنگ مثل نگین بر سبزی برگها نشسته اند.آواز بلبلی که صدایش را میشنوی، اما هیچگاه خودش را نشان نداده و خجالتی ست.صدای شیهه ی اسبی که از کوچه ی پشتی می آید.
همه اینها برای شهرهای خاکستری با رنگهای مصنوعی مثل رویایی شیرین است.
این رویای شیرین به حقیقت میپیوندد، اگر کنج های خلوت خانه را پر از گلدان کنیم.به شهرها رنگ تازه اي بپاشيم،اگر هر شهروند متناسب با فصل در باغچه جلوي خانه اش گل بكارد.
شهرداري محترم هم دست از سر اين شمشاد خان وآقاي كاج بردارد و به اعضاي ديگر خانواده گل وگياه هم توجه لازم را مبذول دارد.
پيشنهاد بهتر به راستي اگر مسئول بخش فضاي سبز شهرداري زن بود،با ذوق وسليقه اي كه دارد شهر را گلستان ميكرد. هيچ كس جرات نميكرد، اين گلستان را با دود آلوده كند.
فرم در حال بارگذاری ...