شیطنت بچه ها
تمام طول روز سردرد و چشم درد داشتم.گفتم افطار میکنم؛ حالم که بهتر شد میخوابم؛ هم ساعت خوابم تنظیم میشود؛ هم سحر سرحال بیدار میشوم. خوابیدم اما چه خوابیدنی؟! ساعت یک شب مثل برق گرفته ها با صدای شیطنت بابای خانه، از جا پریدم بماند که بچه ها نهایت سوء استفاده را از خواب مامان برده بودند و تا ساعت یک شب کانال کارتونی ماجد را تماشا میکردند. اینجا بود که آن روی زیبای من بالا آمد و با چند تشر و جیغ بنفش، کوچک و بزرگ خانه را به آرامش و خواب عمیق چند ساعته دعوت کردم. خدارا شکر همه به خوبی و بی هیچ بحث و چک و چانه ای درخواست من را پذیرفتند و به تختخوابهاشان رفتند؛ فقط این وسط من بدخواب شدم و از ساعت یک شب تا به حال که ساعت 4:28 دقیقه ی سحر است بیدارم.
به قلم : مریم رشیدی
نظر از: حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
مادران همیشه فداکارند