ماجرای شهید گمنام روستا
به قلم خودم.
ماجرای شهید گمنام روستا
امروز سوم خرداد، سالروز ازادی خرمشهر، من را یاد خاطره ای که پدرم برایم تعریف کرد انداخت، چند هفته پیش که برای گردش به روستای پدری ام اورازان ( شهرستان طالقان) رفته بودیم، بعد از استراحت راهی امام زاده شدیم،حال و هوای امام زاده نقلی روستا، همیشه خستگی راه را از تنم بیرون می کرد، بعد از زیارت به اتاق کناری رفتیم تا فاتحه ای برای شهدای روستا بخوانیم، وارد اتاق شدیم، تک تک برای شهدا فاتحه خواندیم، وقتی به سنگ قبر شهید گمنام رسیدم به پدرم گفتم:<< عه! سنگ قبر شهید گمنام چرا با بقیه فرق داره؟ همه قدیمی هستند اما این سنگ که نو شده>> پدرم گفت:<<یادت میاد این سنگ قبر خط خوردگی داشت؟ >>گفتم:<< آره اما چه ربطی به نو شدنش داره ؟ حالاجریان خط خوردگیش چی بود؟>> پدرم برایم تعریف کرد، وقتی جنازه شهدا را به روستا می آورند یکی از اهالی روستا که مدت ها بود از پسرشان خبر نداشتند فکر می کنند که این جنازه پسرشان است و اورا اینجا دفن می کنند و نام پسرشان را روی سنگ قبر می نویسند اما چند سال بعد، زمانی که اسرا آزاد می شوند این پسر بین اسرا پیدا می شود و همه می فهمند که زنده است، از آن روز به بعد اسم روی سنگ قبر را به شهید گمنام تغییر می دهند، حالا من و چندنفر برای شهید گمنام سنگ جدید گذاشتیم، این هم ماجرای سنگ قبر جدید، خیلی دلم گرفت، برای اولین بار کنار سنگ قبر شهید گمنام نشستم و به نوشته روی قبر(فرزند روح الله خیره شدم) از ته دل به داستان و ماجرای پیچیده شهید فکر کردم، چشمانم را بستم، مادری را کنج خانه دیدم که سالهاست چشمش به در خانه خیره مانده و منتظر پسرش است…..و دیگر هیچ….
براي اشنايي با اين روستا مي توانيد به ادرس زير مراجعه كنيد
shohadayeorazan.kowsarblog.ir
فرم در حال بارگذاری ...