من یک کوثرنتی هستم
نشستهام پشت لپتاپ و رواق را بالا و پایین می کنم، صدای قطرات بارانی که به شیشه میخورد را گوش میدهم.
چند روزی بود که میخواستم از کوثرنت بنویسم، اما ذهن و دستم یاریام نمیکردند.
اما امشب دیگر به بهانهی صدای بارانی که حالم را خوش کرده بود، گفتم: بگذار بنویسم تا پشیمان نشدهام.
وارد هر محیط و یا شبکه ای که میشوی، خوبی و بدیهایی دارد که هر کس به فراخور حالش با آن محیط خو میگیرد. برای من کوثرنت مثل دوستی بود که یک روز از سرو کلهاش آویزان میشدم و روز دیگر قربان صدقهاش میرفتم.
حدود 3 سال و خوردهای ست که اینجا کنار دوستان طلبهام هستم، دوستانی که کیلومترها از من دور هستند، اما مثل خواهری مهربان همیشه محبتشان را نسبت به من نشان دادند و از صفحه مانیتور انرژی مثبتشان را انتقال دادند و گاهی هم بالعکس.
2 سال پیش همین طور که درحال خواندن پست های رواق بودم، گروهی را دیدم که قرار بود تمرین نویسندگی داشته باشند، خوشبختانه به موقع رسیده بودم و اسمم را به مدیر گروه، خانم کمالی نژاد فرستادم و منتظر خبرشان ماندم.
همانجا بود که در کنار همه مشغلهها، آرزوها، مادرانگیها، یک هدف جدیدی به نام نوشتن، در ذهنم جوانه زد.
و این شد که اولین متن شسته و رفتهام را در فروردین 96 با کمک استاد کمالینژاد داخل وبلاگ گروهیمان گذاشتم و وارد دنیای وبلاگ نویسی شدم.
کوثرنت باعث شد دوستان مجازیای داشته باشم که بارها و بارها از دوستان حقیقیام ارزشمندتر و دلسوزتر باشند.
کنارشان حس خوب داشتم، سعی می کردم از هر نقدشان یک پله ای بسازم و کسب تجربه کنم.
اوایل کمی لجوج بودم اما حالا دیگر فقط دوست دارم، بنشینند و مطالب تولیدیام را نقد کنند و من از همهشان درس بگیرم.
روزهای خوبی را در کوثرنت داشتم و دارم.
از همه کسانی که باعث شدند درکوثرنت چیزی بیاموزم بسیار سپاس گزارم.
پ ن: عکس هم هدایایم در دومین همایش فعالان مجازی است.
فرم در حال بارگذاری ...