پرندهی خونینبالِ مستضعف
«و یا مَن قَرُبت نُصرتُه مَن المظلومین …»؛ و ای خدایی که یاری او به مظلومان نزدیک است… (صحیفهی سجادیه، دعای 14، فراز سوم)
زندگی هرچند گذارا، برای تمام انسانها یکسان نیست. برای برخی سرشار از نعمت و ناز و نوازش و آسایش، و برای برخی میانه است؛ یعنی گاهی خوب، گاهی بد، گاهی شیرین، گاهی تلخ. این میان اما برای جمعی، زندگی گویا چیزی جز سختی و درد و رنج نیست. رنجی که نه خودخواسته است نه خداخواسته؛ بلکه به سبب ظلم و جورِ عدهای معدود، انساننمای خودکامه است. خودکامانی که بویی از گُل انسانیت نبردهاند و جز به خود و منافعِ بیشرمانهشان نمیاندیشند. فرقی نمیکند دیگری بر چه دین و آیین و مسلکی باشد؛ آلتِ دستِ شیطان نبودن، کافی است تا، کمر به نابودیاش ببندند و حکم اعدامش را صادر کنند. حالا خواه دیگری، خودی باشد خواه غیر خودی؛ خواه بزرگسال، خواه کودک، خواه …!
البته سکهی زندگی، روی دیگری هم دارد؛ رویی لبالب از امید و عدالت و نصرتِ الهی! امید به آیندهای درخشان که از آنِ مستضعفان است، عدالتی که وعدهی خدای صادقالوعد است و نصرتی که خارِ چشمِ ظالمان. و این، همان نیرویی است که پرندهی خونینبالِ مستضعف را تا اوج آسمانِ حکمرانیِ زمین به پرواز در خواهد آورد ان شاء الله.
فرم در حال بارگذاری ...