پری مو بلند
از خواب بیدار شدم، جلوی آینه رفتم موهایم را شانه کشیدم و داشتم می بافتمش. مادربزرگ که تازه مرخص شده بود روی تشکش نشسته بود و سینی صبحانه را روی پایش گذاشته بود. عمو و بابا سر صفره صبحانه بودند، مادر طبق عادت اول باید چای بخورد.
عمو گفت: خوشت میاد اینقدر موهات بلنده؟
_ نه عمو چون بدم میاد گذاشتم بلند بشه؟!
عمو گفت: بیا تا مثل موهای لیلا برات کوتاش کنم.
_ دیگه چی؟ خیلی هم موهام قشنگه، مثل پری. به جای این حرفا بگو ماشالا.
ننه داشت لقمه های کوچک تخم مرغ برمی داشت، خطاب به عمو گفت: چکارش داری سربه سرش میذاری، دختر باید موهاش بلند باشه.
نمی دانم چرا عمو همیشه به موهای بلند من گیر می دهد. بابا به نظر شما موهای بلند قشنگ تره یا موهای کوتاه؟
_ موهای بلند.
_ خب ننه هم که از موهای بلند خوشش میاد مامان هم که از خداشه. عمو فقط انگار شما خوشت نمیاد، تازه این که کوتاهه، همه اش منتظرم ببینم کِی تا زانوهام میرسه.
_ دو روز دیگه که یه مدِ دیگه اومد می بینمت…
_ اختیار داری عموجان، من از اونایی ام که ثبات دارم و سوار این موج های مدگراییِ بدون پشتوانه نمیشم، من همیشه موهام بلند بوده، نمیدونستی بدون…
روشنک بنت سینا
نظر از: عین. کاف [بازدید کننده]
فرم در حال بارگذاری ...
سفره صبحانه