همه چیز همین‌جاست

  • خانه
  • « پری مو بلند
  • اولین یاعلی گفتن دخترم ... »

برخورد روانشناسی!

ارسال شده در 30ام فروردین, 1396 توسط پیچک در روایت‌های مادرانه

به خیلی از اقوام سرزده بودیم؛ مانده بود آقا هادی، پسرخاله ی علی آقا. منتظرمان بودند. به اصرار برادر آقا هادی، از دری که خانه ی دو برادر را به هم وصل میکرد و پشت حیاط خلوتشان می افتاد، وارد شدیم. زن آقا هادی که توی آشپزخانه، مشغول پخت و پز بود؛ به استقبالمان آمد؛ همینطور آقا هادی، همراه دخترش سارا کوچولو. سلام و روبوسی و احوالپرسی کردیم. آدمهای آرام و دیرجوشی هستند.به هر زحمتی هست؛ تحمل میکنم تا این آخرین دید و بازدیدهای عید هم بگذرد. کم آورده بودم و نمیدانستم باهاشان راجع به چه حرف بزنم. حس بدی پیدا میکنم وقتی مجبور شوم با آدمهایی که روحیاتشان از جنس روحیات من نیست صحبت کنم و راه دررویی نداشته باشم. تو دلم گفتم : “من قناری؛ کلاغ هم قفسم! ” سر و کله ی جناب وجدان پیدا شد که ” خویشتن بی جهت بزرگ مبین؛ تو هم از ساکنان همین کویی! ” غرق افکار خودم بودم که علی آقا گفت : ” آقا هادی! اوضاع مدرسه چطوره؟ ” آقا هادی، لیسانسه ی روانشناسی است و از استخدامش تو آموزش و پرورش، خیلی نمیگذشت؛ جواب داد : ” خدا رو شکر! خوبه ” علی آقا که عاشق روانشناسی بود؛ فکر میکرد هرکس رشته ی روانشناسی بخواند شخصیت بهتری پیدا میکند و تعاملش با دیگران، خصوصا با بچه ها، درست و اصولی میشود. دوباره با ذوق و شوق پرسید : ” با بچه ها، با دانش آموزات، چه جوری برخورد میکنی؟ ” و این بار آقا هادی در جواب، کف دستِ تمام باز شده اش را به نشانه ی سیلی، مختصری تکان داد و گفت : ” روانشناسی برخورد میکنیم “! همه زدیم زیر خنده اما خنده ی هر کداممان جور خاصی بود؛ یکی خنده اش از خوشمزگی بود؛ یکی تعجب، و من، همرنگی با جماعت!

حالا از آن ماجرای مزه پرانی آقا معلم که من هیچوقت نتوانستم فراموش کنم؛ چند سال میگذرد و پسر کوچولوی من، کلاس سوم ابتدایی است. تو این سه ساله ی دبستانی شدن، هر سال، مهرماه با شروع سال تحصیلی، فارغ از این که معلم های مدرسه در چه سطح علمی و با چه سابقه ی درخشانی هستند؛ من، دنبال معلمی میگردم که محض رضای خدا با جگرگوشه ام، رواشناسی برخورد نکند!

برخوردهای غیر اصولی تنبیه بدنی مدرسه


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

همه چیز همین‌جاست،

همه چین همین جاست روایت هایی از زندگی و روزمره‌های زنان طلبه

موضوعات

  • همه
  • اولين روزه من٫
  • ايرانگردي
  • بدون موضوع
  • تجربه زیسته
  • تجربه نگاری اربعین
  • تنها دلخوشی
  • تور گردشگری
  • جادوی قلم
  • خاطرات تبلیغی
  • خانم معلم
  • داستانک
  • دختران جمعه
  • دل نوشتـــه
  • روایت‌های دخترانه
  • روایت‌های مادرانه
  • روایت‌های همسرانه
  • روزنگار
  • عکس‌نوشته
  • فراخوان بازآفرینی محتوای دینی
  • ماه رمضان
  • مناسبت‌ها
  • نقد فیلم
  • نهی از منکر غیر مستقیم
  • کتابخوانی

آخرین مطالب

  • من شلختم؟
  • تربیت در عصر دیجیتال
  • جادوی قلم
  • یک خاطره برای تمام عمرم
  • خانه رویایی 
  • خدایا مرا پاک بپذیر
  • یادش بخیر 
  • بهترین کتابی که در 1402 خواندم
  • دروغ‌های دم افطار
  • من و آشپزی‌های خانم‌کاپوچینو
  • دنیای سجاده سبز‌ها قشنگه...
  • خط خطی های ذهن یک مادر
  • ایا من مادر خوبی هستم؟
  • حاضری ثواب بچه‌داریت رو بهم بدی؟
  • چرا بانوان محجبه حضور کمرنگی در مجموعه‌های ورزشی دارند؟
  • قانون آزادگی با داشتن حجاب 
  • دیوار کوتاه تر از آخوند
  • خدا
  • بفرمایید بهشت 
  • معرفی کتاب « سقای آب و ادب »

پیوند ها

  • کافه دنج
  • عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام
  • بانک سوالات و جزوات حوزه علمیه خواهران
  • پاییز
  • بهار سمنان
  • دیروزانه
  • صهباء
  • گهر عمر
  • چهل تکه
  • وبلاگ من
  • سیب ترش
  • نوک مدادی
  • حرف نخست

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس