' کف خیابون '
بعضی کتابها مثل آهنربا میمانند. با خواندن چند صفحهشان، طوری جذب میشوی که قید ِ استراحت را میزنی و مینشینی و یک نفس آن را میخوانی.
کتاب «کف خیابون » مستند داستانی است که از خودکشی نوجوانی به نام افشین، در گوشه گاراژ مکانیکی شروع میشود، اما روند پرونده از قاچاق دختران، در ایران و پاکستان سر در میآورد و در آخر به ماجرای کودتا و فتنه 88 ختم میشود.
این کتاب جزئیات کوچکی از زندگی آن دسته از ماموران گمنام امنیتی را نشان میدهد که شبانه روز به دنبال پرده برداری از کارهای کثیف امثال عفتها، زهره ها، تاجزادهها و ندا ها هستند.
در این کتاب شاهد فداکاری های دو زن به نام عبداللهی و مامور 233 هستیم که تا آخر عملیات با جان و دل، پای کار هستند و لحظه به لحظه با جان خودشان بازی میکنند.
مامور 233 ای که در فتنه 88 در حملهای غافل گیرانه، لحظه آخر خواهرانه از ماموری دیگر محافظت میکند و جانش را نجات میدهد، اما خودش شهید میشود. عبداللهی با شجاعت تمام به دنبال تکمیل سرنخهای پرونده میرود و همراه شورشی ها خودش را تحویل به نیروهای انتظامی میدهد تا بتواند در چند قدمی جاسوسها، با دست پُر پرونده را کامل کند و خون ریخته شده 233 را پایمال نکند.
و در آخر، سلام به آن ماموران گمنامی که حتی سنگ مزارشان مخفیست، چه برسد به خبر شهادتشان برای در و همسایه و فامیلهایشان… این کتاب را حتما بخوانید و با گوشهای از اغتشاشات و فتنه 88 آشنا شوید.
کتاب کف خیابون؛ نویسنده محمدرضا حدادپور
پ ن: عکس تولیدی است.
نظر از: محمدی [بازدید کننده]
خیلی عالی واقعا دست سربازان گمنام کشور درد نکنه که شبانه روز زحمت میکشن تا ما امنیت داشته باشیم
نظر از: تســـنیم [عضو]
سلام خداقوت
سال نو مبارک
کتاب جذابی بود ، جوری که من دوتا نیمروز وقت گذاشتم و کامل خوندمش .
شخصیت جذاب این کتاب برای من مأمور ۲۳۳ بود با دو تا بچه و اون رشادت و بزرگ منشی اش …افسوس که سرزمینمان چنین جواهری را از دست می دهد …(با توجه به این که داستان مستند بود، این رو میگم )
پاسخ از: أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ [عضو]
ممنون از نگاهتون
نظر از: مریم [عضو]
فقط مهتانوشت :))
پاسخ از: أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ [عضو]
فداتت
فرم در حال بارگذاری ...