اولین باری که روزه گرفتم ، مرداد ماه ۸۹ بود. درست در اوج گرما و روزهای بلند به تکلیف رسیده بودم. خیلی خوشحال بودم که دیگر من هم میتوانم روزه بگیرم. و این را نشانهی بزرگ شدن خودم میدانستم. چون جثه کوچکی داشتم ، اطرافیان نگران بودند که… بیشتر »
کلید واژه: "به قلم فاطمه بانو"
کرایه تاکسی را پرداخت کردم و نگاهی به گلهای خوشبوی نرگس در دستم انداختم. با خوشحالی از دیدن دوباره او از خیابان خلوت گذر کردم و وارد بیمارستان شدم. نگهبان با دیدن من از اتاقش بیرون آمد و با لبخند همیشگی که از صورتش محو نمیشد ، نزدیکم شد و گفت:… بیشتر »
با اعلام اتمام زمان ملاقات، دستش را از دستم خارج میکند و آهسته پیشانیام را میبوسد. با غمی در چهره خداحافظی میکند و به همراه دختر سه سالهمان ، راهی خانه میشوند. هنوز نرفتهاند که دلم میگیرد. درد جراحی که کردهام یک طرف ، حالا ماندهام… بیشتر »