ارسال شده در 10ام فروردین, 1402 توسط فاطمه بانو در داستانک
با صدای جغجغه بچه از خواب بیدار شدم. نور آفتاب رویم افتاده بود و آن قدر گرمای دلچسبی داشت که دلم میخواست باز هم به خوابم ادامه دهم . دست زیر بالشت بردم و گوشیام را پیدا کردم. چشمانم بخاطر کمخوابی پف کرده بود و به زور باز میشد. چند… بیشتر »