ارسال شده در 12ام مرداد, 1398 توسط بهاره شيرخاني در بدون موضوع
صف جلو، یکیبود یکینبود داشت پُرمیشد. خودم را به صف رساندم و مُهر را جلوی رویم گذاشتم. سرش را جلوی صورتم کشید و با صدایی مهربان گفت:"میتونم اینجا بنشینم، جای کسی نیست؟” گفتم:” نه بفرمایید، بنشینید.” وسایلش را روی زمین گذاشت و چادر… بیشتر »