آب هست ولي...
#روز_نوشت#به_قلم_خودم
درست روزی که برنامه های فشرده داری و باید بیرون از خانه باشی،گرما طاقت فرساست و احساس تشنگی چند برابر میشود.امید داری که برسی به خانه و دست رویی بشویی تا خنک شوی، همین که وارد میشوی لباس از تن بر میکنی به سراغ شیر آب میروی تابازش کنی گرمای هوا را به خنکا تبدیل کنی وغذایی آماده کنی تا افطار برسد همین جاست که نامید میشوی،دریغ ازقطره آبی که بچکد.
ای وای بدتر از این مگر میشود،چرا خبر ندادند؟؟تا تدبیری کنی.
از همسایه پایینی میپرسی آنها قطعی آب ندارند.تازه آگاه میشوی که قطعی از مرکز نیست.
دوساعت دیگر هنوز تا افطار مانده شیر را باز میگذاری تا اگر آب رسید خبر شوی.
ساعتی گذشت انگار حالا حالاها نمی آید.تشنگی و گرما بی تابم کرده انگار عقربه ها سنگین شده اند.باز هم گذشت تا ساعاتی بعد از افطار آب رسید.از خوشحالی بال در آوردم.
آخر چرا بی توجهی؟؟ما که درک میکنیم بی آبی سخت است.بی مهابا هدر میدهیم بعد به جان زمین میافتیم، امان از این پمپ ها که مثل قارچ خودرو همه جاهستندو شیره جان چاه ها را می کشند.
باور کنید آب هست ولی کم است.
نظر از: حضرت مادر (س) [عضو]
سلام واقعا همین طوره
ان شاالله خدا بارون رحمتش رو از ما دريغ نكنه
فرم در حال بارگذاری ...