همه چیز همین‌جاست

  • خانه
  • « کتاب دختر شینا
  • خری آمد و گفت... »

بادبادک‌باز

ارسال شده در 12ام فروردین, 1398 توسط بهاره شيرخاني در بدون موضوع

#به_قلم_خودم
#اهالی_کتاب
#بهار_نوشت
گذشته فراموش نمی‌شود و راه خود را با چنگ و دندان باز می‌کند. چند بادباک با دنباله‌ی آبی در آسمان اوج می‌گیرند، می‌رقصند و کنار هم در هوا شناور می‌شوند.
امیر به گذشته بازمی‌گردد. گذشته‌ی افغانستان، طبیعت ، مردم و اتفاقاتی که رخ‌داده را به تصویر می‌کشد؛ به گونه‌ای که انگار تو را هم به آن دوران می‌برد. اختلافات پشتون‌ها و هزاره‌ای‌ها بالا می‌گیرد. باید از شهر می‌رفتند. ترک کابل پر از اضطراب، هراس و اتفاق بود. دراین شرایط امیر گذاشت تا ذهنش به دنبال یک ‌چیز‌خوب بگردد. به یاد آورد زمانی را که با حسن تا مچ‌پا توی علف‌های خودرو ایستاده، بند را می‌کشید. قرقره توی دستان حسن می‌چرخید، چشم به بادباک توی آسمان.
به خود می‌آید. بقیه سفرش تکه‌ها و ذرات پراکنده خاطراتی‌ست که بیشترشان بو و صداست. پدرش ایده‌ی آمریکا رفتن را پسندیده بود. برای امیر، آمریکا جایی بود برای فراموشیِ خاطراتش و برای پدر، جایی برای خوردنِ حسرتِ گذشته.
چند سالی می‌گذرد.حالا امیر برای خودش نویسنده‌ای شده. تا اینکه رازی پنهان توی دلش جا می‌خورد، رشته افکارش را پاره می‌کند، زندگی معمولی‌اش را به هم می‌ریزد و او را دوباره به کابل می‌کشاند.
اوضاع افغانستان به خاطر حضور طالبان حسابی به هم ریخته و بحرانی است. تفنگ‌ها با صدایی کرکننده می‌غرند، اما کابل هنوز زنده است. در سکوت از شهر عبور می‌کند. خاطرات کودکی که یک‌به‌یک از جلوی چشمانش می‌گذرد، نخودی می‌خندند. اتفاقاتی رخ می‌دهدکه امیر حتی تصورش را هم نمی‌کرد. بعد از حمله‌ی آمریکا طالبان مثل موش توی سوراخ می‌دود. و دوباره بادبادک‌بازی و لبخند از سر گرفته می‌شود.

خالد حسینی نویسنده‌ی افغان با قلمی روان داستانی تمام عیار و اثری شگفت‌انگیز و تاثیرگذار را خلق می‌کند.

افغانستان بادبادک‌باز به‌ قلم خودم خالد‌حسینی طالبان معرفی کتاب
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

نظر از: سونیا سجادی [عضو] 
  • انارستـان

5 stars

یادش بخیر
منو بردی به گذشته دور
سالهای سال پیش این کتاب رو خوندم
از لای کتابای پدرم یواشی برش داشتم :)

1398/01/15 @ 15:10

پاسخ از:  
  • بهارسمنان

چه جالب منم یواشی از کتابخونه‌ی دخترم برداشتم:)

1398/01/16 @ 12:13


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

همه چیز همین‌جاست،

همه چین همین جاست روایت هایی از زندگی و روزمره‌های زنان طلبه

موضوعات

  • همه
  • اولين روزه من٫
  • ايرانگردي
  • بدون موضوع
  • تجربه زیسته
  • تجربه نگاری اربعین
  • تنها دلخوشی
  • تور گردشگری
  • جادوی قلم
  • خاطرات تبلیغی
  • خانم معلم
  • داستانک
  • دختران جمعه
  • دل نوشتـــه
  • روایت‌های دخترانه
  • روایت‌های مادرانه
  • روایت‌های همسرانه
  • روزنگار
  • عکس‌نوشته
  • فراخوان بازآفرینی محتوای دینی
  • ماه رمضان
  • مناسبت‌ها
  • نقد فیلم
  • نهی از منکر غیر مستقیم
  • کتابخوانی

آخرین مطالب

  • من شلختم؟
  • تربیت در عصر دیجیتال
  • جادوی قلم
  • یک خاطره برای تمام عمرم
  • خانه رویایی 
  • خدایا مرا پاک بپذیر
  • یادش بخیر 
  • بهترین کتابی که در 1402 خواندم
  • دروغ‌های دم افطار
  • من و آشپزی‌های خانم‌کاپوچینو
  • دنیای سجاده سبز‌ها قشنگه...
  • خط خطی های ذهن یک مادر
  • ایا من مادر خوبی هستم؟
  • حاضری ثواب بچه‌داریت رو بهم بدی؟
  • چرا بانوان محجبه حضور کمرنگی در مجموعه‌های ورزشی دارند؟
  • قانون آزادگی با داشتن حجاب 
  • دیوار کوتاه تر از آخوند
  • خدا
  • بفرمایید بهشت 
  • معرفی کتاب « سقای آب و ادب »

پیوند ها

  • کافه دنج
  • عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام
  • بانک سوالات و جزوات حوزه علمیه خواهران
  • پاییز
  • بهار سمنان
  • دیروزانه
  • صهباء
  • گهر عمر
  • چهل تکه
  • وبلاگ من
  • سیب ترش
  • نوک مدادی
  • حرف نخست

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس