باید کاری کنیم
قرآن را با توسل به نام مبارک مولا امیرالمومنین گشودم تا جملههای ابتر ذهنم را سامان بدهد. آیهها میگفتند:«ای نوح کشتی نجاتی در مقابل چشمانشان بساز و ترسی از آنها نداشته باش.»
کشتی نجات!
و همین کافی بود تا من و واژهها، کنارِ هم، از دلدادگی بنویسیم. راستی کشتی نجات باید بسازیم. هر کسی به قدر وسع و توانش. هر کسی به میزان ابزار و وسایلش کشتی میسازد و سوار بر آن، تا ساحل امن به حرکت درمیآید.
اما ابزار ما چیست؟ آیا میتوان به عبادتها و کارهای ابترمان دلخوش کنیم و امید ببندیم؟! قطعا نه!
آنچه داریم محبت است. دانهی محبت را در قلبمان کاشتهاند. کافیست که به این دانه برسیم تا جوانه دهد، تنومند شود و مایهی نجاتمان گردد. وقتی محب هستیم خُب، باید کاری بکنیم. من که گامهایم همچون کودک نوپاییست و از برداشتن قدمهای بزرگ عاجزم، به پابهپا رفتن، دل میبندم تا دستم را بگیرند و من هم به راه بیفتم.
روزهای خیر و با برکت، مرا به این امر امیدوار میکند که دستم را بگیرند و راهم ببرند. و چه روزی زیباتر و عظیمتر از روز ولایت؟! روزی که مولایمان تاج امامت به سر نهاد و راه را نشانمان داد.
کمرِ همت میبندم و در این راه که خود را هیچ میبینم، شغل نوکری و خادمی را برای خود برمیگزینم.
عید غدیر در راه است. بیایید خادم غدیر باشیم و همه باهم در این امر زیبا همکاری کنیم.
بسم الله…
به قلم سمیرا چوبداری
پاسخ از: مریم [عضو]
به روی چشم حتما :)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
عید بر شما مبارک
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/
نظر از: خادم المهدی [عضو]
سلام عالییییییه
نظر از: Mim.Es [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
سلام
وبلاگ خوبی دارید
به وبلاگ ماهم سربزنید
http://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/