تولد، بهانه قدردانی
از چند روز قبل به پسرانم یادآوری کردم که 8 تیر تولد پدرتان است. محمدرضا خیلی تاکید داشت قبل از روز تولد، کادویی خریده و برای آن روز آماده باشد.
برای شکل دادن شخصیت بچهها جهت تشکر و فراموش نکردن کسانی که دوستشان دارند، از این حس کودکیشان استفاده کردم، که همیشه میگفتند:《تولدت شما و بابا کی میشه تا ما هم براتون کادو بگیریم و خوشحالتون کنیم؟》
فردای آن روز که باهم برای خرید کادوی تولد محیا، دختر برادرم، به بازار رفتیم، فرصت را مناسب دیدم برای خرید هدیه تولد توسط بچهها و برطرف کردن دغدغه آنها.
محمد رضا هم از این مغازه به آن مغازه میرفت. پرسیدم: 《چی مدنظرته؟》 گفت:《بابا که بعدازظهر از سرکار میاد آفتاب چشمش رو اذیت میکنه، و رانندگی براش سخته. دوست دارم براش عینک آفتابی بخرم.》
انتخابش رو تحسین کردم. باهم به داخل مغازه رفتیم و عینک دلخواهش رو خریدیم. محمد جواد هم، لباسی به عنوان هدیه به پدرش خرید.
روز تولد همسرم، پیامک تبریک تولدش را قبل از بانک و اینترنت شاتل، ارسال کردم.
همسرم به سراغ تلفن همراهش رفت. با دیدن پیامک، لبخندی زد و بابت اینکه به یادش بودهایم، تشکر کرد.
من هم خندیدم و خاطره چند سل قبل که در چنین روزی به سفر حج مشرف شده بودیم و مدیر کاروان به افرادی که تولدشان مصادف با مدت اقامت دو هفتهای بود، سجاده هدیه داده بود را با هم مرور کردیم.
به قلم زهرا دولتی
فرم در حال بارگذاری ...