دعایی از فراز مرزها
زنگ در خانه را زد، از پشت آیفون فهمیدم دختر همسایهاست. ازمن خواست بروم جلوی در خانه.چادرم را سر کردم و با عجله دمپاییهای لنگهبه لنگه را پا کردم و دخترک جلوی ورودی با کاسهی آشی دردست ایستاده بود.سلام کرد و کاسه آش را به سمتم دراز کرد. کاسه را گرفتم و تشکر کردم. عجب آش خوشمزهای بود.
بعد از ظهر با دو سه مشت شکلات کاسه را پر کردم، تا برای دیدن همسایه و تحویل کاسه بروم.
توی کوچه راه افتادم. خانه شلوغ و پر رفتوآمد بود.زنگ را که زدم، خانم همسایه تعارف کرد تا به داخل خانهشان بروم.گوشهای توی پذیرایی خانه نشستم.بعد از چند دقیقه با یک لیوان شربت خنک آمد و کنارم نشست.پرسیدم:"مناسبت آشی که پختید چی بود؟ راهی زیارتید؟”
با بغضی در گلو که هر لحظه امکان داشت به هقهق تبدیل شود، پاسخ داد:"دردانهام به سربازی رفته و آش پشتپا به همین مناسبت بود".
گفتم:"محل خدمتش کجاست؟”
بغض در گلو ترکاند و چشمانش پر از اشک شد و بریدهبریده گفت:"لب مرز میرجاوه، تو رو خدا دعا کن سالم برگرده، دارم دق میکنم هنوز چند روزی نشده که رفته اما … “.
چادرش را جلوی صورت گرفت و رفت توی آشپزخانه.شربت را که خوردم، بلند شدم تا به خانه برگردم.من را که دید برای بدرقهام آمد. خودش را جمع و جور کرده بود وکلی عذر خواهی کرد.خداحافظی کردم و رفتم.
توی راه دلم را گذاشتم، به جای مادرانی که پسران رشیدشان را نثار حفظ مرزهای کشور کردهاند و داغ وغصهای که تا ابد بر سینهدارند. نمیشد، من تحمل این امتحان را ندارم.
به خانه رسیدم و در اتاق به سراغ کتاب صحیفهام رفتم تا قرار روزانهام را قرائت کنم. کتاب را باز کردم، باورم نمیشد.
چه حُسن تصادفی به این فراز رسیدم:
وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمينَ بِعِزَّتِكَ، وَ اَيِّدْحُماتَها بِقُوَّتِكَ، وَ اَسْبِغْ عَطاياهُمْ مِنْ جِدَتِكَ. وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَاشْحَذْ اَسْلِحَتَهُمْ وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَاَلِّفْ
جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ اَمْرَهُمْ، وَ واتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ
بِكِفايَةِ مُؤَنِهِمْ، وَاعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ اَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ،
سرحدّات و مرزهاى مسلمانان را به عزّتت پاس دار، و نگهبانان مرزها را به قوّتت تأييد كن، و عطاياى ايشان را به توانگرى بى پايانت سرشار ساز. بر شمار ايشان بيفزا، و اسلحه و جنگ افزارشان ، را برّائى ده، و حوزه آنان را محافظت فرما، و جوانب جبهه آنان را محكم و نفوذناپذير گردان، و جمع آنان را يكدل و هماهنگ نما، و كارشان را روبراه كن، و آذوقه شان را پياپى برسان، و خود به تنهايى مؤونه آنان را كفايت نما، و به نصرت خود تقويتشان فرما، و به صبر ياريشان ده.
همنوای با امام برای سلامتی و موفقیت مرزداران از ته دل دعا کردم.
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
ممنون از توجه و لطف شما
فرم در حال بارگذاری ...