دانههای تسبیح را پایین میانداخت و لبانش میجنبید. بیشتر اوقات در همین حال دیده میشود. تسبیح شاهمقصود سبزش را مدام روی دست میچرخاند. به گونهای که نخ آن از میان دانهها تاب میخورد. حال روحیاش را از همین گرداندن تسبیح میتوان حدس زد. دلش که آرام… بیشتر »
کلید واژه: "مشهد"
ارسال شده در 23ام تیر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, مناسبتها, دل نوشتـــه
#به_قلم_خودم #عکس_تولیدی رو به رویت میایستم، از عمق جانم چشمانم را راهی پیچ و خمهای گلدستهات میکنم. ضربان قلبم به شمارش میافتد، قند در دلم آب میشود. مگر میشود روبهرویتان ایستاد و زیبایی مطلق را ندید؟بهشت من اینجا و روبه روی شماست.نگاهت میکنم… بیشتر »
ارسال شده در 16ام تیر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, روایتهای همسرانه, دل نوشتـــه
#به_قلم_خودم #عکس_تولیدیکنجِ بهشت انگار این جایگاه را برای خودِ خود من ساختهاند. بنشینم و چشمانم را بچرخانم و گوشه به گوشه حرمت را درون قاب ذهنم حک کنم. اینبار نه حرف میزنم، نه میخواهم سفره دلم را باز کنم، فقط میخواهم نگاهت کنم و خودت نظارهگره ج… بیشتر »
سلام علیکم عیدتون مبارک. التماس دعا دارم. نبات را به دستشان میدهم. جملهای که هر بار با لبی خندان تحویل زائران میدهم و آنها هم پاسخ میدهند، لبشان خندان میشود ویا آنقدر درگیری ذهنی دارند که بیتفاوت عبور میکنند. شاید هم ته دلشان میگویند: « این… بیشتر »
خورشيدهر روز از سمت مشرق طلوع كرده وجهان را روشن ميكند، اما آفتاب ايران زمين در طوس هرسحر نور افشاني ميكند. رو به سمت حرم كه مي ايستم، نور گنبد طلا تمام وجودتاريكم را روشن ميكند. سلامي از دور عادت هرروزه ام شده است. نواي زيباي خادمت كه صلوات خاصه را… بیشتر »