همه چیز همین‌جاست

  • خانه
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 48

تجربه نگاری اربعین " کربلا"

ارسال شده در 15ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


در بین راه اگر خسته شدید و یا کودکتان اجازه پیاده‌روی به شما نمی‌داد می‌توانید از کنار جاده، ماشین سوار بشوید.
سعی کنید در مسیر پیاده‌روی، قبل نماز مغرب در یک موکب ساکن بشوید، زیرا ازدحام زیاد است و موکب‌ها به سرعت پُر می‌شود.
تا عمود آخر نکات خاصی وجود ندارد و همه چیز عالی ست. عمودهای آخر تجمع زیاد است.
به کربلا که رسیدید، اگر موکب‌ و جای مشخصی دارید که وسایلتان را در همانجا بگذارید، اما اگر موکب ندارید و یا موکب‌هایتان تا حرم فاصله دارد وسایلتان را به امانات بدهید و وسایل ضروری را بردارید. موبایل‌هارا باید به امانات کنار ورودی حرم امام حسین علیه‌السلام بدهید.
حرم امام حسین علیه‌السلام گوشی همراه و کوله‌پشتی اجازه ندارید به داخل ببرید.
فقط وسایل مهم را در یک کیف کوچک و یا کیسه بگذارید.
برای کسانی که کودک دارند و کیسه‌شان پُر باشد بازرسی کامل انجام می‌شود.
ما خودمان در کربلا، کلا توی حرم امام حسین ساکن بودیم. رواق 3 طبقه‌ای که شب‌ها می‌شد آنجا تا نماز صبح استراحت کرد. از قبل نماز مغرب شلوغ می‌شود. اگر بچه دارید گوشه‌ای را انتخاب کنید که باد کولر کمتر باشد.
در حرم حضرت ابالفضل، زیرزمینی هست که میتوان آنجا استراحت کرد. آنجا گرم‌تر از حرم امام حسین است اما زود پُر می‌شود و کیسه‌ی همراه هم اجازه نمی‌دهند به داخل ببرید. من خودم انقدر اصرار کردم و کیفم را خالی کردم تا اجازه ورود دادند.
ما به خاطر ازدحام، زیاد از حرم خارج نمی‌شدیم. غذا هم در صف مظیف امام حسین و حضرت اباالفضل می‌ایستادیم و می‌خوردیم.
یادش بخیر لقمه‌های کبابی که زینب عاشقش بود.
سرویس بهداشتی بیرون حرم و روبه روی در ورودی حرم داخل کوچه‌ای قرار دارد. رو به روی ورودی حرم حضرت ابالفضل هم یک کانکس وجود دارد و داخل یک کوچه سرویس بهداشتی 3طبقه‌ای وجود دارد.
روز اربعین عراق، حرم زنان از نماز صبح بسته می‌شود تا ظهر. حواستان باشد اگر جایی برای اسکان ندارید از حرم خارج نشوید. تا در‌ها باز شود.
حرم در روز اربعین مختص اقایان است.
حرم حضرت اباالفضل هم کلا در اربعین مختص اقایان است و بانوان فقط زیرزمین را زیارت می‌کنند.

قسمت هشت

به قلم: سیده مهتا میراحمدی

#تجربه_نگاری_اربعین اربعین اربعین با خانواده اربعین با خانواده یا بی خانواده؟ اربعین جای زنان است؟ اربعین حسینی تجربه نگاری اربعین جامانده از کربلا شای فراقی چای عراقی گربلا
نظر دهید »

تجربه نگاری اربعین " آغازه پیاده‌روی"

ارسال شده در 11ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


از قبرستان وادی‌السلام پیاده روی را آغاز کردیم. ساعت 10 صبح بود و هوا گرم. بعد از قبرستان، 100 عمود، در کوچه پس کوچه‌های نجف وجود دارد، تا اینکه به عمود‌های اصلی برسید. پیاده روی در خیابان و کوچه‌هایی که گوشه به گوشه‌اش، دختربچه‌های قد و نیم‌قد با عطر‌های کوچکشان قافل‌گیرت می‌کنند و یک‌دفعه عطر را روی چادرت می‌مالند‌ و خوش‌آمد می‌گویند، شیرین است.
مردان و زنانی که برای امام حسین علیه‌السلام از تمام دارایی‌هایشان مایه‌ می‌گذارند.
کمی این مسیر شلوغ است اما باز با این حال حرکت کالسکه سخت نیست. سعی کنید تا جایی که کودک خسته نشده نایستید.
به عمود اول رسیدیم. با شوق و ذوق گوشی‌ام را از ته کوله‌ام درآوردم و به خواهرم دادم و گفتم، عکس بگیرد تا وقتی دخترم بزرگ شد برایش از پیاده‌روی اربعین و صبوری‌اش حرف بزنم. بگویم که اولین‌قدم‌های زندگی‌ات را جایی برداشتی که کم از بهشت ندارد.

از عمود 1 تا 10 موکب‌های زیادی در نزدیکی هم وجود دارد. این مسیر چون شروع پیاده‌روی و تجمع همه است، طبیعی ست که شلوغ باشد. شلوغی‌اش انقدر لذت‌بخش است که گفتنش هم شور و هیجانی در دلم راه انداخت. همه پشت سر هم در حال راه رفتن هستند و شوق زیارت دارند. انگار از همان عمود اول یک انرژی مضاعفی به بدنت تزریق می‌شود.
در مسیر پیاده‌روی اگر خواستید با هم قرار بگذارید و یا در عمود خاصی استراحت کنید، سعی کنید عمو‌دهایی را انتخاب کنید که عددش رُند نباشد، چون خلوت‌تر است. عمود‌هایی که عدد رُند دادند همیشه شلوغ هستند.
در این پیاده روی شما با هیچ چیز سختی رو به رو نمی‌شوید. بلکه فقط موجی از عشاق را می‌بینید که همه با هم دم گرفته‌اند و می‌گویند: کنار قدم‌های جابر سوی نینوا رهسپاریم ستون‌های این جاده را ما به شوق حرم می‌سپاریم…

ادامه دارد
قسمت هفت

پ ن: دوستان عزیزم ممنون از ابراز لطف همتون. من الان 2ساله که به خاطر دختر و پسرم همسرم اجازه نمیده که اربعین کربلا برم. من هم حسرتش توی دلمه چون اونی که بره از اونی که تا حالا نرفته داغ دلش بیشتره… چون یکبار رفته و دیده چقدر عظمت داره…
ان شالله سال بعد قسمت همه ما جامونده‌ها…

به قلم: سیده مهتا میراحمدی

#تجربه_نگاری_اربعین اربعین اربعین با خانواده اربعین با خانواده یا بی خانواده؟ اربعین جای زنان است؟ اربعین حسبنی اربعین نوشت اربعین و هوای حرم اربعین ۹۸ تجربه اربعین تجربه سفر اربعین تجربه نگاری تجربه نگاری اربعین زیارت اربعین روبروی گنبد امام حسین ستون یک عمود یک عمود ۱ عمود ۱۲۸ عمود ۱۲۸ کربلا نقشه،مسیر،پیاده،روی،اربعین،کربلا،نجف، سنگر،مجازی، پیاده روی پیاده روی اربعین کربلا
نظر دهید »

آغوش خالی

ارسال شده در 9ام مهر, 1398 توسط بهاره شيرخاني در بدون موضوع, روزنگار, مناسبت‌ها

یک، دو، سه می‌شمرد، شکلات، عروسک و چند چیز دیگر. سه ساله‌ها آرزوهایشان به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد.
چه می‌شود که دختری سه ساله تَه‌تَه آرزویش دیدار بابایش می‌شود؟
تاریکی، تنهایی و سرمای سخت‌ فضا را برای نفس کشیدنش سخت کرده، هق‌هق‌ها گلویش را آزرده و گریه‌های مداوم از غمِ دوری پدر، دل اهلِ خرابه را ریش‌تر از پیش می‌کند.
چشمانش را که روی هم می‌گذارد، کابوس او را رها می‌کند از شیرینی رویای پدر داشتن.
عطر و بویِ پدر دلش را حسابی چِلانده، معطرترین انسان روی زمین پدرش بود. حس کرده پدر باید همین اطراف و نزدیک او باشد.
منتظر است، صدایش کند:«دخترم…» تا پَر بکشد به آن سو و بخزد در آغوشِ پرمِهرِ پدر.
دیدار برای دخترک مُیَسر و همراه پدرش راهی شد، داغِ نبودنش را به دل عمه جانش گذاشت.
قرن‌ها گذشته و دختران زیادی منتظر پاسخ سوال مَن الذی ایتمنی هستند.

به قلم خودم
1 نظر »

تجربه نگاری اربعین "نجف"

ارسال شده در 7ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین



به نجف رسیدیم. از قبرستان وادی‌السلام عبور کردیم تا به حرم برسیم. گنبد طلایی حرم از دور دیده می‌شد. موکب‌هایی برای پذیرایی زوار در حال خدمت بود. بعد از بازرسی وارد حرم شدیم. گوشی‌هارا به امانت دادیم. با کوله‌پشتی‌ها، راهی صحن حضرت زهرا شدیم. صحنی بزرگ که همه زوار، آنجا استراحت می‌کردند. حتی مرد‌ها توی راه‌پله‌ها استراحت می‌کردند.
سرویس بهداشتی‌ و حمام های بسیار تمیز. طبقه زیرین صحن، سمت چپ.
در صحن حضرت زهرا، همه موکب‌ها ایرانی‌ است. صبح، ظهر، عصر و شب به زوار خدمت می‌کنند. فقط باید صف بایستید که طبیعی ست.
ما دو شب در نجف ماندیم که این دو شب به راحتی در همان صحن استراحت کردیم. پتو هم موجود بود. نماز جماعت هم در صحن برپا بود.
حرم امیرالمونین بهتر است چند نفری به زیارت بروید تا به ازدحام اقایان برنخورید.
در بازار خرید نکنید چون بارتان سنگین می‌شود و در پیاده روی خسته می‌شوید.
در نجف نکته‌ی خاصی برای گفتن ندیدم چون انقدر راحت بودیم که اصلا با سختی مواجه نشدم حتی با وجود بچه و یا بارداری. همه چیز نزدیک و در دسترس است.
برای زیارت حتما یک نفر را کنار وسایل و کوله‌هایتان بگذارید.

ادامه دارد..

قسمت شش
به قلم: سیده مهتا میراحمدی


1569785252k_pic_99f923f2-44d7-4e4c-abf6-8a37d2398a25.png

#تجربه_نگاری_اربعین اربعین اربعین با خانواده اربعین با خانواده یا بی خانواده؟ اربعین جای زنان است؟ اربعین حسبنی اربعین ۹۸ تجربه نگاری اربعین جامانده از کربلا دلنوشته اربعین سامرا نجف
نظر دهید »

تجربه نگاری اربعین "سامرا"

ارسال شده در 6ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


کالسکه را بعد از جمع کردن یا بالای ون میگذاشتند یا باید کنار خودمان نگه می‌داشتیم. که مسوولیت این کار با برادرانم بود.
ون‌ها تا دو سال پیش سر جاده اصلی به علت ازدحام و ترافیک مسافرهارا پیاده میکردند. اما از سال گذشته دیگر تا جاده اصلی سامرا می‌روند و پیاده روی 3ساعته سامرا هم دیگر خداروشکر کم شد. مسیر پیاده روی سامرا واقعا خودش یک پیاده‌روی جداگانه بود، آب‌ و هوایش خشک‌تر بود. در بین راه، تریلی‌ها و ماشین‌های رایگان هم وجود داشت. اما مرد‌ها هجوم می‌آوردند و زن‌ها و بچه‌ها فرصتی نداشتند تا به ماشین‌ها برسند.
آب برای کودکان همیشه همراه خود داشته باشید. چون تا حرم و موکب‌های ایرانی نیم ساعتی فاصله است. اگر به موقع به اتوبوس‌های رایگان برسید چند دقیقه‌ای می‌رسید.
در این سفر باید زبر و زرنگ بود.
وقتی به نزدیکی حرم رسیدید موکب‌های ایرانی زیادی وجود دارد که به زوار خدمت می‌کنند. در سامرا همه‌ی موکب‌ها ‌برای ایران است.
ورودی حرم از ابتدا با داربست جدا می‌شود. صف بازرسی طولانی است، اما ماموران عراقی کسانی که کودک داشته باشند را بدون نوبت به داخل می‌فرستند. همه خادمان بازرسی، بانوان ایرانی بودند.
هرچه بخواهم از سامرا بگویم کم گفته‌ام. سال اول که سامرا رفتم اربعین 95 بود. هنوز ضریح چوبی بود و سرتاسر با پارچه مشکی پوشیده شده بود. حرم در حال بازسازی بود. اما هیچ چیز شوق زیارت را کم نمی‌کرد. سال 96 که دوباره به سامرا رفتیم ضریح جدید نصب شده بود. صحن کامل بازسازی شده بود. صحن بالا و رواق پایین کامل برای استراحت زوار اماده شده بود. خیلی عالی بود، حتی پریز‌هایی برای شارژ گوشی تعبیه شده بود. شب‌ها از موکب‌ها پتو میگرفتیم. و تا نماز صبح میتوانستیم استراحت کنیم. وسایل و کوله‌هایمان را هم می‌توانستیم با خود به داخل ببریم.
ما اصلا در سامرا ذره‌ای احساس خطر نکردیم. خیلی خیلی سامرا حال و هوای خوبی داشت.
برای رفتن به نجف باید به سمت گاراج می‌رفتیم. باید تا جاده اصلی پیاده می‌رفتیم. بعد از رسیدن به جاده اصلی، اگر ماشین پیدا شد که از همان ابتدا کرایه میکنید. اما اگر ماشینی نبود باید تا گاراژ بعدی پیاده بروید یا ماشین کرایه کنید تا گاراژ.
ما تا مسیری پیاده رفتیم. و بعدش یک تریلی سوارمان کرد و تا گاراژ برد.
و دنبال ون با قیمت مناسب‌ تا نجف گشتیم. از سامرا تا نجف حدودا 5 ساعت یا کمتر فاصله است. چون ترافیک ورود و خروج هم معطلی دارد.


ادامه دارد….
قسمت شش

پ ن: الان که دارم از سامرا می‌نویسم، دلم پر میکشه برای حرم. واقعااااا یکی از لذت‌ بخش‌‌ترین قسمت سفر اربعین همین زیارت سامراست. حتی اون پیاده روی هم لذت داشت. اگر از من بپرسن باز با اسن شرایط میری بدون معطلی میگم آره حتما.

#تجربه_نگاری_اربعین اربعین اربعین جای زنان است؟ اربعین نوشت اربعین و هوای حرم اربعین ۹۸ استفتاء درباره اخذ ویزای اربعین تجربه اربعین تجربه سفر اربعین تجربه نگاری اربعین شاخص های اربعین پیام راهپیمایی اربعین
نظر دهید »

تجربه نگاری اربعین "کاظمین"

ارسال شده در 3ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


نزدیک اذان مغرب به کاظمین رسیدیم. از دو ایستگاه بازرسی عبور کردیم. کوله پشتی‌ها بازرسی شد. وارد خیابان اصلی حرم شدیم. بازار‌های مختلف دور تا دور حرم وجود دارد، البته قیمت‌هایشان سر به فلک می‌کشد.
کاظمین هم مثل سایر حرم‌هاست و نمی‌توان چیزی با خود به داخل حرم برد. کوله‌ها و گوشی‌های همراهتان را، باید به امانات بدهید. اگر کودک همراه خود دارید خوراکی خشک فراموشتان نشود. یک نایلکس همراه خود داشته باشید تا کفش‌هایتان گم نشود.

حرم مطهر بزرگ و تمیز و زیبا بود. زینب با خوشحالی توی صحن بازی می‌کرد. از این آب‌خوری به آن آب‌خوری می‌دوید. زینب تازه بازی‌اش گرفته بود و من خسته بودم. اما سعی میکردم به زینب هم خوش بگذرد. پس طاقت خود را بالا ببرید.
حرم مطهر ساعت 12 شب بسته می‌شود و دوباره بعد از نماز صبح باز می‌شود.
در کاظمین موکب‌های ایرانی بسیاری وجود دارد. اگر کودک همراه خود دارید باید از همان سر شب جای خود را قطعی کنید.
ما هر دفعه با چند خانواده دیگر به خانه اهالی منقطه رفتیم و مهمانشان شدیم. بستگی به زمان و افراد دارد. ما ساعت 12 با چند خانواده ایرانی راهی منزل میزبان شدیم. هوا تاریک و خنک بود.
خانه میزبان 2 طبقه بود و طبقه اول اقایان و طبقه دوم مخصوص بانوان بود. بسیار مهمان‌نواز بودند. با اینکه سر شب شام‌خورده بودیم اما باز برایمان دلمه‌‌های برگ مو آوردند با یک ظرف پر از خیار که بویش فضای اتاق را پر کرده بود.
آب گرم برای استحمام و شست و شوی بچه فراهم بود. ما چون چنددفعه به این مورد‌ها برخورده بودیم، می‌دانستیم کجا زوار را به منزل میبرند. البته همیشه با چند خانواده ایرانی همراه می‌شدیم. “اسم منطقه و خیابان را به یاد ندارم، بیشتر همراه خانواده‌های ایرانی که انها هم کودک همراه خود داشتند این مسائل را پیگیری می‌کردیم”
صبح‌ بعد از نماز و صبحانه، بسمت گاراژ و خیابان اصلی رفتیم تا به سامرا برویم.
گاراژ خاصی ندارد، معمولا ون‌ها کنار خیابون یا در مسیر مقصدشان را اعلام می‌کنند و سر قسمت با مسافران چانه می‌زنند.
همراه خود پول نقد داشته باشید اما در کیف یا جیبتان‌ نگذارید. یک کیف کوچک یا جیب مخفی درست کنید تا در کشور غریب مشکلی برایتان پیش نیاید. عراقی‌ها بیشتر 10هزار تومانی را میشناسند و قبول دارند.
مسافت کاظمین به سامرا 2 تا 3 ساعت فاصله است. اگر قصد دارید بروید سعی کنید با چند خانواده ایرانی همراه شوید. ما هم همیشه در کنار ون‌ها با خانواده‌های ایرانی آشنا می‌شدیم.گاهی هم با جمع زوار آقا که یکی دو تا خانم همراهشان بود ون کرایه می‌کردیم.
همراهان من، مادر، خواهر و دو برادرم بودند.
ادامه دارد…
قسمت شش

پ ن: عکس، کاظمین، اربعین 95. زینب 9 ماهه بود

به قلم:سیده مهتا میراحمدی

1569416206k_pic_8417227f-6864-4347-b266-3c88a17c1f43.png

#تجربه_نگاری_اربعین اربعین اربعین و هوای حرم اربعین ۹۸ بین الحرمین تجربه نگاری اربعین جامانده از کربلا سفرنامه سفرنامه اربعین عازم کربلا
نظر دهید »

پیرمرد و دریا

ارسال شده در 2ام مهر, 1398 توسط بهاره شيرخاني در بدون موضوع, تجربه زیسته

زمینش چند ده متری با دریا فاصله‌ نداشت. فصل شالیکاری که می‌شد، زنان خانواده کمر همت می‌بستند و پاچه‌های شلوارشان را تا می‌زدند، چکمه می‌پوشیدند تا دانه‌دانه شالی برنج را در دل زمین بکارند.
پیرمرد چند وقتی‌ست که دیگر زمینی برای شالیکاری ندارد. صاحبِ‌جدید زمین را به کافه رستورانی شیک تبدیل کرده مشتری‌های زیادی هم دارد. این‌بار زنانی با پاچه‌های شلوار بالا کشیده، نه برای کار بلکه با سر و شکلی متفاوت می‌آیند، تا دل زمین را به‌رنج آورند. همرنگی آنها با جماعتی به دل، رنج می‌نشاند. صدای هیاهو و خنده‌های گاه‌ و بیگاه‌شان از سَرِ غفلت در کنار ساحل، آرامشِ امواج را مختل کرده، موج‌ها پشت سر هم خود را به صخره‌ها می‌کوبند. مردگاه‌گاهی برمی‌گردد به گذشته‌ی نه چندان دور، می‌نشیند روی یکی از صندلی‌های رستوران بغض و خشم را فرومی‌خورد. گذشته را به خاطر می‌آورد گذشته‌ای که حتی هنگام کار هم عفت لباسِ آدمیان بود. حیا و غیرت را گم‌شده‌ی این روزها می‌بیند و سکوت می‌کند. خیره به دریا می‌ماند به دور‌دست‌ها.

به قلم خودم
نظر دهید »

تجربه نگاری اربعین مرز و خروج از کشور

ارسال شده در 2ام مهر, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


روز موعود فرارسید. 10 روز قبل از اربعین حسینی، از کرج به سمت مرز مهران راه افتادیم. سال اول با ماشین شخصی و سال دوم با اتوبوس به مرز رفتیم. مسیر و رفت و آمدها بدون هیچ مشکلی بود. نزدیک مرز به خاطر پارکینگ ها ترافیک ایجاد شده بود اما باز با این حال سخت نبود. شب را در مرز مهران چادر زدیم ک استراحت کردیم. آب و هوای آنجا بعد از نماز مغرب خنک می‌شود. اگر کودک همراهتان است لباس گرم دم دستتان باشد.
صبح زود بعد نماز به سمت گیت‌های بازرسی راه افتادیم. از همان میدان اصلی اتوبوس‌هایی تعبیه شده است تا زوار را به سمت ورودی هدایت کنند. هزینه اتوبوس رایگان نیست و باید کرایه پرداخت کنید. تا جایی که در یادم است 2 سال پیش 1500 یا 2000 تومان نفری کرایه دادیم. این مسیر تنها اتوبوس اجازه رفت و آمد دارد.
در مرز، تعداد زیادی موکب وجود داشت که از زائران پذیرایی می‌کردند. ازدحام و جمعیت قابل کنترل بود و اصلا من و همراهانم، با اینکه کودک همراه خود داشتیم نه با نامحرمی برخورد کردیم و نه در صف‌های طولانی ایستادیم. همه مسیر با داربست جدا شده و به راحتی قابل حرکت است. فقط محافظان و ماموران به ترتیب مردم را هدایت می‌کنند.
قبل از رسیدن به گیت‌های اصلی عراق، گذرنامه‌ها چندباری چک می‌شود. گذرنامه‌ی هرکس باید دست خودش باشد.
بعد از گذاشتن از گیت‌های بازرسی عراق و خوردن مهر ورود به عراق، یک چند متری تا گاراژِ ماشین‌ها باید پیاده‌روی کرد. در گاراژ، ون و اتومبیل‌های مختلفی، به تعداد زیادی موجود است. ماشین برای نجف، کاظمبن، سامرا و حتی کربلا. قیمت هرکدام نسبت به مسافت متفاوت است.
ما خودمان همیشه قبل از ورود به نجف به کاظمین می‌رویم. همانجا یک ون کرایه کردیم و به سمت کاظمین حرکت کردیم حدود 5 تا 7 ساعت در راه بودیم. در بغداد و اطراف حرم کاظمین ترافیک بود. و مجبور شدیم چند متری پیاده‌روی کنیم. در تمام مسیر موکب‌های مختلفی وجود دارد و از میهمانان پذیرایی می‌کنند.

ادامه دارد…
قسمت چهار


به قلم: سیده مهتا میراحمدی

پ ن عکس: این موکب در مسیر کاظمین بود. موکب حضرت ام البنین. بسیار مهمان‌نواز بودند. غذا رو خوردیم و برگشتیم توی ماشین. اقایی که دعوت میکرد و به زوار خوشامد می‌گفت‌ اصرار داشت ما چند ساعتی بمونیم و استراحت کنیم. توی موکب زن‌ها همه امور رو رسیدگی می‌کردند. و موکب در رفت و آمد زوار بود. اصلا خلوت نمیشد. گروه به گروه زوار مس امدند و پذیرایی میکردند. پای دخترم هم توی عکس دیدید؟؟


1569271340k_pic_d77cc1a6-174b-4be3-a8b4-f0cc7bb00251.jpg

اربعین اربعین جای زنان است؟ اربعین ۹۸ تجربه سفر اربعین تجربه نگاری اربعین تجربه نگاری اربعین مرز و خروج از کشور مرز نکات سفر اربعین
نظر دهید »

خودکارِ نو

ارسال شده در 31ام شهریور, 1398 توسط بهاره شيرخاني در بدون موضوع, روایت‌های مادرانه, روزنگار

خودکاری که تازه خریدم را امتحان می‌کنم. جوهرش پُرِپُر است، برعکس من که خالی هستم. صفحه‌‌ی کاغذ را جلوتر می‌کشم، تا جوهر بخزد، روی کاغذ و چند سطری بنویسم. اما نمی‌شود، نمی‌توانم و شاید نمی‌خواهم. واژه‌ها انگار لال شده‌اند، صداها هم گوش ندارند.
چشمانم خیره می‌ماند روی سفیدی کاغذ، سفیدی و دیگر هیچ.
شانه‌هایم سنگین می‌شود. فرومی‌روم،در دریای افکار.
خودکار توی دستم، در این بین بی‌هدف صفحه‌ی سفید جلوی رویم را خط‌خطی می‌کند، شاید رشته‌ی افکار آشفته‌ی این روزها خودش را نشان می‌دهد. خط‌خطی‌های یک ذهنِ آشفته روی کاغذ چیزی است، که باقی می‌ماند.

به قلم خودم
نظر دهید »

تجربه نگاری محرم "کوله پشتی"

ارسال شده در 29ام شهریور, 1398 توسط أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ در بدون موضوع, تجربه نگاری اربعین


برای انتخاب کوله پشتی، دقت کنید بند کوله مناسب باشد و شانه‌هایتان را اذیت نکند. هرچقدر کوله سبک‌تر باشد، شما آسوده‌تر هستید‌.
حالا چه وسایل‌هایی در کوله مورد نیاز است؟ برای کسانی که مجرد هستند و یا بدون بچه قصد سفر دارند توصیه می‌کنم فقط وسایل خیلی ضروری همراه خود ببرند.
1-مسواک 2-شارژر 3- یک دست لباس سبک 4- نخ و سوزن 5-صابون. سعی کنید تا حد امکان بار اضافی همراه خود نبرید. زیرا در کربلا باید قبل ورود به حرم از روز اول، وسایل‌هایتان را به امانات تحویل بدهید. لازم به ذکر است که در حرم امام حسین و حضرت ابالفضل اجازه بردن کوله پشتی را به حرم و رواق‌ها ندارید. فقط می‌توانید یک کیسه کوچک همراه خود به داخل ببرید. البته باز قطعی نمی‌توان گفت. گاهی خدام اجازه می‌دهند و گاهی اجازه نمی‌دهند. برای کسانی که کودک دارند کیسه‌هایشان به صورت دقیق بازرسی می‌شود، اما باز با این حال وسایل اضافی نبرید. به کمی خوراکی خشک، پوشک و لباس و یک اسباب بازی کوچک بسنده کنید.

کسانی که کودک همراه خود دارند، من با تجربه ای که دارم این وسایل را پیشنهاد می‌کنم.
1- فلاکس کوچک
2- پوشک ” خیابان روبه روی حرم امام حسین علیه‌السلام یک داروخانه بزرگ دارد، اما با این تورم و گرانی، حتما قیمت پوشک در عراق بالا باشد”
3- چند دست لباس برای کودک+لباس گرم “سعی کنید لباس و شلوارهای کودکتان را در کیسه های کوچک دسته بندی کنید تا در صورت تعویض و برداشتن لباس‌ها از کیفتان بقیه وسایل به هم ریخته نشود.”
4-کیسه فریزر. 5-دستمال کاغذی 6-صابون 7-شیشه‌ شیر
8- یک اسباب بازی کوچک و یا عروسک که باطری نداشته باشد.
9- یک دفتر نقاشی و مداد ” در حرم، و یا در بین مسیر و موکب‌ها، بهترین سرگرمی برای کودکان نقاشی ست وقتی خسته هستید و کودکتان تازه روی خوش نشان داده است و دنبال بازیگوشی است دفتر نقاشی کمک حالتان است”
10- سرلاک و یک قاشق وکاسه کوچک برای مواقعی که خوراکی دردسترس نداشتید.
11-پتوی سبک “بعد از نماز صبح تا ساعت 9 هوا کمی خنک است. شب‌ها هم همینطور. البته داخل رواق‌های حرم امام حسین و حضرت ابالفضل همیشه خنک است.به دلیل حجم بالای زوار همیشه در 24 ساعت شبانه روز کولرهای حرم روشن است. “
برای کسانی که کودک به همراه دارند قطعا کوله پشتی‌شان سنگین خواهد بود، اما چون کالسکه همراه خود دارید و کوله را روی کالسکه حمل می‌کنید سختی خاصی ندارید.

خودتان را قبل سفر آماده کنید. با بچه سفر کردن شاید سخت باشد، اما می‌توان‌سختی را کم کرد. طوری که نه کودک اذیت شود نه مادر.

ادامه دارد
پ ن: دوستان اگر سوال و یا نکته خاصی دارید زیر این پست کامنت بگذارید. 

قسمت سوم

✍به قلم: سیده مهتا میراحمدی

1568974364k_pic_82114bcc-3195-4040-9d0d-82eca46ca1fe.png

#تجربه_نگاری_اربعین Karbala اربعین ۹۸ تجربه نگاری اربعین شعار اربعین ۹۸ عازم کربلا عازمم حلالم کنید وسایل مورد نیاز اربعین کوله پشتی
نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 48

همه چیز همین‌جاست،

همه چین همین جاست روایت هایی از زندگی و روزمره‌های زنان طلبه

موضوعات

  • همه
  • اولين روزه من٫
  • ايرانگردي
  • بدون موضوع
  • تجربه زیسته
  • تجربه نگاری اربعین
  • تنها دلخوشی
  • تور گردشگری
  • جادوی قلم
  • خاطرات تبلیغی
  • خانم معلم
  • داستانک
  • دختران جمعه
  • دل نوشتـــه
  • روایت‌های دخترانه
  • روایت‌های مادرانه
  • روایت‌های همسرانه
  • روزنگار
  • عکس‌نوشته
  • فراخوان بازآفرینی محتوای دینی
  • ماه رمضان
  • مناسبت‌ها
  • نقد فیلم
  • نهی از منکر غیر مستقیم
  • کتابخوانی

آخرین مطالب

  • من شلختم؟
  • تربیت در عصر دیجیتال
  • جادوی قلم
  • یک خاطره برای تمام عمرم
  • خانه رویایی 
  • خدایا مرا پاک بپذیر
  • یادش بخیر 
  • بهترین کتابی که در 1402 خواندم
  • دروغ‌های دم افطار
  • من و آشپزی‌های خانم‌کاپوچینو
  • دنیای سجاده سبز‌ها قشنگه...
  • خط خطی های ذهن یک مادر
  • ایا من مادر خوبی هستم؟
  • حاضری ثواب بچه‌داریت رو بهم بدی؟
  • چرا بانوان محجبه حضور کمرنگی در مجموعه‌های ورزشی دارند؟
  • قانون آزادگی با داشتن حجاب 
  • دیوار کوتاه تر از آخوند
  • خدا
  • بفرمایید بهشت 
  • معرفی کتاب « سقای آب و ادب »

پیوند ها

  • کافه دنج
  • عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام
  • بانک سوالات و جزوات حوزه علمیه خواهران
  • پاییز
  • بهار سمنان
  • دیروزانه
  • صهباء
  • گهر عمر
  • چهل تکه
  • وبلاگ من
  • سیب ترش
  • نوک مدادی
  • حرف نخست

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس